مجله‌گردی

بیم و امید در سوریه

بعید است سقوط اسد به خشونت‌های سوریه پایان دهد

یک دهه پیش، چند هفته پس از حملات شیمیایی رژیم اسد در غوطه، کارم را به‌عنوان خبرنگار و مترجم در اتاق خبری کوچکی در عمان شروع کردم. آن‌زمان هر کسی که در این شغل کار می‌کرد خواهی‌نخواهی خودش را در میان سوری‌های تبعیدی می‌یافت. وب‌سایت ما تیم جمع‌وجوری داشت: چندتایی اروپایی و امریکایی بودیم که در کنار پنج‌شش نفر سوری کار می‌کردیم، پنج‌شش نفری که جزئی از صدها هزار پناهنده‌ی سوری آن سال به اردن بودند. یکی از همکارانم از طریق کانال‌های فاضلاب خودش را از شهر حمص بیرون کشیده بود. با بدنی لاغر و نزار و با تلخندی گزنده تعریف می‌کرد که چطور از بیابان گذشته و اکثراً با پای پیاده خودش را به اردن رسانده بود. با خشونتی که آن زمان در جنگ سوریه جاری بود داستان‌هایی مثل داستان او کم‌وبیش چیزی عادی بود؛ تقریباً هر سوری‌ای که دیدم متحمل ضربه‌ی روحی عمیقی شده بود. اما این ضربه‌ی روحی برای آنان با این باور همراه بود که ایثارشان منجر به ایجاد سوریه‌ای جدید خواهد شد که در آن حکومت بشار اسد وجود ندارد؛ چیزی که نزدیک می‌نمود. اما چنین نشد. باراک اوباما به امید توافق با ایران و از ترس «سناریوی لیبی» تصمیم گرفت پای امریکا را از مداخله در سوریه بیرون بکشد. پس از آن‌که رژیم اسد در ۲۰۱۶ کنترل حلب را بازپس‌گرفت به‌نظر می‌رسید که واقعاً «تا ابد، تا ابد» بر سوریه حکم خواهد راند، شعاری که بچه مدرسه‌ای‌ها در دوران پدرش، حافظ اسد، سر صف سر می‌دادند.

با شدت‌گرفتن احساسات ضدسوری مرزها بسته‌تر شدند و کمک‌های خارجی در جاهایی مثل لبنان، ترکیه و اردن کاهش یافت. بسیاری از مخالفان سوری اسد که در حومه‌ی دمشق، حمص و شهر حلب با آنان مصاحبه کرده بودم به تدریج ــ‌به‌واقع از گرسنگی‌ــ مجبور به ترک دیار خود شدند و به شمال شرقی سوریه نقل‌مکان کردند. با تورم حادی که گریبان اقتصاد را گرفته بود، حقوق کارمندان دولت توان خرید چیزهای کمی را جدا از رفت‌و‌آمد به محل کار می‌داد. خارج از سوریه، سوری‌های خیلی کمی را می‌شناختم که توانسته بودند راهی قانونی برای مهاجرت پیدا کنند. در عوض، ده‌ها دوست و آشنا و همکار جان‌شان را کف دست گرفتند تا از مسیرهای پرپیچ‌وخم خودشان را به اروپا برسانند و سر از زندان‌های لیبی یا جنگل‌های بلاروس یا قایق‌های بادی‌ کوچکی درمی‌آوردند که بر امواج سواحل یونان بالا پایین می‌رفتند. برخی‌شان در طول مسیر ناپدید شدند. آن‌هایی که به سلامت به مقصد رسیدند جایی دیگر زندگی‌شان را از صفر آغاز کردند تا کودکان‌شان را در امنیتی که به‌سختی به‌دست آورده بودند بزرگ کنند.

پس از گذشت چهارده سال و خرابی‌هایی غیرقابل‌وصف، سقوط بشار اسد خیلی سریع‌تر از آن رخ داد که هر کسی پیش‌بینی می‌کرد. شورشیان به رهبری هیئت تحریرالشام، که معنی‌اش می‌شود سازمان آزادسازی شام، تنها در هشت روز خود را از حلب به دمشق رساندند. در نخستین ساعات پس از سقوط، بسیاری از سوری‌ها در فضای آن‌لاین با عوض‌کردن شعاری که در کودکی مجبور بودند فریاد بزنند نوشتند «هیچ‌چیز ابدی نیست». این درست که اسدها ابدی نیستند ولی هنوز خیلی زود است بگوییم پس از آن‌ها چه چیز در انتظار کشور است.

خطراتی که باقی‌ست

بعید است سقوط اسد به خشونت‌های سوریه پایان دهد. محققان اغلب خاطرنشان می‌کنند که محتمل‌ترین نتیجه‌ی هر جنگ داخلی جنگ داخلی دیگری است. گرچه برخی به‌درستی نگران‌اند که هیئت تحریرالشام همان حکومت خودکامه‌ای را که در ادلب برقرار کرد بود به باقی سوریه بسط دهد، معلوم نیست که این گروه توانایی انجام چنین کاری را داشته باشد. نخستین گروه‌های مخالفی که از جنوب وارد دمشق شدند، از جایی که قبلاً با اسد «سازش» کرده بودند، پیوندهای کم‌تری با تحریرالشام دارند و بیش‌تر با اردن مرتبط‌اند. همزمان با سقوط رژیم اسد، شبه‌نظامیان تحت‌حمایت ترکیه مناطقی را از کنترل گروه‌های کرد تحت‌حمایت ایالات متحده خارج کردند و در مقابل گروه‌های کرد در مواضعی نزدیک دیرالزور که مدت‌ها در دست اسد بود پیشروی کردند. اسرائیل هم بلافاصله سرزمین‌های بیش‌تری را در بلندی‌های جولان به تصرف درآورد و به صدها نقطه در سراسر سوریه حمله‌ی هوایی کرد. هیچ‌یک از این بازیگران، و نیز شبه‌نظامیانی که اسد توانمندشان کرد، به‌ این زودی‌ها سلاح بر زمین نخواهند گذاشت. سوریه ممکن است تکه‌تکه باقی بماند. هر ائتلافی که از این شرایط بیرون بیاید ضعیف‌تر از رژیم اسد پیش از جنگ خواهد بود، رژیمی که نه‌تنها از طریق تفوق نظامی که با سرویس اطلاعاتی و خشونت خود را در قدرت نگه داشت و خودسانسوری و ترسی در حد داستان‌های پادآرمانشهری ایجاد کرد.

خطر تداوم خشونت بین گروه‌های مختلف خطری غیرقابل‌ پیش‌بینی است. هیئت تحریرالشام عزم خود را جزم کرده که برچسب سازمان تروریستی را از روی خود بردارد تا هر حکومتی که با مشارکت این هیئت تشکیل شود بتواند از کمک‌های مالی‌ای که سوریه برای بازسازی شدیداً به آن‌ها نیازمند است بهره‌مند شود. رهبر این گروه، ابو محمد الجولانی، سخت کوشیده است که خیال اقلیت‌های سوریه را راحت کند، برای تحویل صلح‌آمیز نهادهای دولتی با نخست‌وزیر اسد گفت‌وگویی نمایشی ترتیب داد، و برای مشمولان خدمت اجباری عفو عمومی صادر کرد. همان‌طور که تحلیلگرانی مثل دارین خلیفه نوشته‌اند، این اعلامیه‌ها پیامد «عمل‌گرایی راهبردی» تکامل‌یافته‌ی این گروه در ادلب است. از چهره‌های شادمان و هراسان سوری‌هایی که از مرز لبنان می‌گذرند می‌توان فهمید که پیشگیری از خشونت فرقه‌ای کاری بسیار دشوارتر از این حرف‌هاست و به زمان درازی نیاز دارد. بااین‌که تحریرالشام بر مجرم‌بودن «خانواده‌ی اسد» تأکید دارد، هر قدرت مرکزی که در سوریه تشکیل شود با ضرورت فوری برقراری عدالت انتقالی در کنار میل و انگیزه‌ای برای به‌فراموشی‌سپردن گذشته‌ی خونبار دست به گریبان خواهد بود. به‌علاوه سوری‌ها به‌درستی می‌ترسند که کشورشان مثل گذشته صحنه‌ی نبرد نیروهای خارجی باشد و مداخلاتی را که تحولات سودان، لیبی و یمن را از مسیر خود منحرف کردند از یاد نبرده‌اند. فقط ترکیه و اسرائیل نیستند که سعی می‌کنند نفوذشان را گسترش دهند. ایالات متحده، امارات متحده عربی، عربستان سعودی، قطر، روسیه، ایران، حزب‌الله و نیز همسایگان در اردن و عراق، همگی به‌شکلی وسوسه می‌شوند که هر مقدار نفوذی را که در سوریه داشته‌اند حفظ کنند یا افزایش دهند.

جایی برای خوش‌بینی

به‌رغم این نگرانی‌ها، تکثیر و تکامل گروه‌های بشردوستانه، بنگاه‌های رسانه‌ای و سازمان‌های خشونت‌پرهیزی که خود سوری‌ها اداره‌اش می‌کنند امکان آینده‌ای با تکثرگرایی و مسئولیت‌پذیری بیش‌تر را پررنگ‌تر می‌کند. وندی پیرلمن با استناد به اظهارات سوری‌هایی که در انقلاب ۲۰۱۱ شرکت داشتند نوشته است سوری‌هایی که به خیابان آمدند «داشتند از هیچ شروع می‌کردند». او توضیح می‌دهد که فقدان هرگونه حیات سیاسی یا تشکل‌یابی تحت حکومت اسد به این معنا بود که هیچ شبکه و سازمانی که معمولاً اعتراضات عمومی را تسهیل می‌کنند و اغلب شالوده‌ی آینده را شکل می‌دهند در این اجتماعات وجود نداشت. این عبارت با تجربه‌ی همکارانم در اتاق خبری کوچک‌مان هم همخوانی داشت، کسانی که وقتی نوجوان بودند از اعتراضات دبیرستان‌شان فیلم گرفتند، و حالا شغل خبرنگار در تبعید را دنبال می‌کردند. اما پس از چهارده سال سوری‌ها دیگر از هیچ شروع نمی‌کنند. درواقع، شاید درس‌هایی که در این جنگ طولانی آموخته‌اند، سازمان‌هایی که بنا کرده‌اند، و شبکه‌های مستقلی که همزمان با زوال آرام اقتدار مرکزی سوریه بر آن‌ها اتکا کرده‌اند، بزرگترین مایه‌ی امیدواری باشد. از سازمان‌های کوچک رسانه‌ای، بشردوستانه و آموزشی در میان تبعیدی‌ها، تا ابتکارات حکمرانی در مناطقی از سوریه که از کنترل اسد خارج بودند، تا گروه‌هایی در مقیاس محله در مناطق تحت تسلط حکومت، سوری‌ها سازمان‌های محلی فراوانی را ایجاد کرده‌اند که مصمم‌ به مشارکت در ساختن آینده‌ای عاری از خشونت‌اند. این سازمان‌ها در میانه‌ی تداوم خشونت‌ها، تنش‌ها میان دیاسپورا و کسانی که در سوریه بودند، و با تمام تغییرشکل‌های ناشی از کمک‌های خارجی، صدا و عاملیت‌شان را حفظ کردند.

بوروکراسی تحریرالشام شاید تمام توجه‌ها را به خود جلب کرده باشد اما هر یک از گروه‌های مسلح مخالف اسد آگاهانه نهادهایی محلی‌ برای تأمین خدماتی مثل آموزش، سلامت و ثبت احوال ایجاد کردند، که دایره‌ی آگاهی هزاران سوری را گسترده‌تر کردند. گرچه بسیاری از سازمان‌های انقلابی پرشور اولیه تعطیل شدند، ساکت شدند یا تغییر شکل دادند، محبوبیت آشکار روایت‌هایی که از آن‌ها جانبداری می‌کردند نشان می‌دهد آن سازمان‌هایی که باقی ماندند خیلی بیش از این‌ها می‌توانند تأثیرگذار باشند. در روزهای پس از سقوط اسد، یاسین الحاج صالح که همسرش، سمیرا خلیل، یکی از کنشگران سرشناسی بود که شورشیان اسلامگرا در سال ۲۰۱۳ در حومه‌ی دمشق ربودند، خواستار هشیاری مضاعف و تداوم جنبش مردمی شده است. الجمهوریه، روزنامه‌ای که صالح سردبیر آن است، هنوز خوانندگان بسیاری دارد. خیلی از روزنامه‌نگاران و تحلیلگران سوری‌ای که یک دهه پیش نخستین بار دیدم‌شان به خبرنگاران زبده‌ای تبدیل شده‌اند که با منابع غنی خود می‌توانند اخبار بحت‌برانگیز این روزها را هضم‌پذیر کنند. در روزها و هفته‌های آتی برخی از آن‌ها از دیدار دوباره‌ی خانواده‌شان اشک شوق خواهند ریخت. برخی هم از این‌که آزادند تا اسم مستعاری را که مدت‌ها برای محافظت از خود به کار می‌بردند کنار بگذارند خوشحال‌اند. با کاهش تدریجی قدرت دولت سوریه در سال‌های اخیر، کمیته‌هایی در سطح محله که اقتدارشان را از عمق جوامع محلی می‌گیرند توانستند خیلی‌جاها مذاکرات آتش‌بس را با موفقیت پیش ببرند و در سال‌های اخیر خواستار تأمین نیازهای اساسی مردم‌شان بوده‌اند. هنگام پیشروی شورشیان به سمت دمشق، بنا به گزارش‌ها، همین کمیته‌های محلی بودند که با مذاکره‌، نیروهای دولتی را به تسلیم و عقب‌نشینی از محلات‌شان راضی کردند، که نشان می‌دهد چرا تا اینجای کار تلفات غیرنظامی نسبتاً کم بوده است. ۲۴ ساعت پس از سقوط اسد، وقتی درهای زندان مشهور صیدنایا باز شد، گروهی کوچک به نام «انجمن زندانیان و مفقودان زندان صیدنایا» که سابقه‌ی تشکیلش به انقلاب سوریه برمی‌گشت با تبحر خود توانست از گسترش شایعاتی که می‌گفتند ده‌ها هزار نفر هنوز زیر زمین مانده‌اند جلوگیری کند.

منطق خشونت میان بازیگرانی که بعید است سلاح زمین بگذارند نقشی تعیین‌کننده در آینده‌ی سوریه بازی خواهد کرد. اما نهادها و سازمان‌های خشونت‌پرهیزی که سوری‌ها برای اداره‌ی امورشان و بقا در چهارده سال گذشته ساخته‌اند نیز نقشی حیاتی خواهند داشت. هرچند آینده هنوز دلهره‌انگیز است، باید به صدای‌شان گوش دهیم و به شبکه‌هایی که می‌سازند امیدوار باشیم.

نوشته‌های دیگر از همین دسته‌بندی