در یک دههی گذشته، بسیاری از دولتها در سراسر جهان به حمایت از استارتاپها روی آوردهاند. این حمایتها شامل تسهیلات مالی، ایجاد شتابدهندهها، تدوین قوانین حمایتی و تقویت زیرساختهای دیجیتال برای توسعهی این اکوسیستم پیشرفته و همسو با فناوری بود. هدف اصلی، ایجاد شغل، تحریک نوآوری و تقویت اقتصاد ملی در ابعاد مختلف بود. اکنون با رشد این اکوسیستمها و ظهور شرکتهای بزرگی مانند اسپیسایکس و اوپنایآی، این سؤال مطرح میشود که نقش دولتها در ادامهی حضور این شرکتهای تحولآفرین چیست؟ آیا باید همچنان به حمایتهای پیشین ادامه دهند یا به مرحله جدیدی از همکاری وارد شوند که در آن نوآوریهای استارتاپی بهعنوان ابزاری برای حل چالشهای حکومتی به کار گرفته شود؟ درواقع آیا وقت آن نرسیده که دولت دست حمایت که نه، دست همکاری به سوی استارتاپها دراز کند.
از چابکی
تا ریسکپذیری
تغییر نگرش دولت به سمت استارتاپها میتواند نقطهعطفی در مدیریت و حکمرانی باشد. سیستمهای دولتی با ساختارهای بوروکراتیک و فرآیندهای پیچیده شناخته میشوند، درحالیکه استارتاپها نماد چابکی، نوآوری و سرعت هستند. این تفاوتهای بنیادین شاید در ابتدا تناقضآمیز به نظر برسد، اما میتواند به همافزاییهای قابلتوجهی منجر شود. همکاری استارتاپها با دولتها نه تنها میتواند نوآوری را به دستگاههای حکومتی بیاورد، بلکه باعث تسریع در حل مسائل پیچیده اجتماعی و اقتصادی نیز میشود.
تفکر استارتاپی که شکست را بهعنوان بخشی از فرآیند یادگیری میپذیرد، در تضاد با فرهنگ محافظهکارانهی دولتها قرار دارد. این تضاد فرصتی ایجاد میکند تا دولتها از مزایای ریسکپذیری و نوآوری استارتاپها بهرهمند شوند. درعینحال، استارتاپها میتوانند از منابع، نفوذ و حمایت دولتها استفاده کنند تا پروژههای خود را در مقیاسی گستردهتر اجرا کنند. این نوع همزیستی، کلیدی برای پیشرفت پایدار در حوزههای مختلف است.
یکی از مثالهای بارز این همکاری در حوزهی فضایی مشاهده میشود. در دوران جنگ سرد، رقابت فضایی میان امریکا و شوروی بیشتر جنبهی ژئوپلیتیکی داشت. اما اکنون استارتاپهایی مانند اسپیسایکس با کاهش هزینهها و افزایش کارایی، این حوزه را به فرصتی اقتصادی برای کشورها و سایر شرکتها تبدیل کردهاند. شرکتهایی مانند بلو اوریجین نیز نشان دادهاند که مدلهای استارتاپی میتوانند به کاهش موانع ورود به صنایع پرهزینه کمک کنند. این تغییر رویکرد نه تنها باعث رشد اقتصادی میشود، بلکه مسیرهای جدیدی برای توسعهی پایدار ایجاد میکند.
از سوی دیگر، انرژی هستهای که روزی بهعنوان منبعی پاک و بیپایان برای تولید انرژی شناخته میشد، پس از وقوع فاجعههایی مانند چرنوبیل و فوکوشیما به حاشیه رفت و تبدیل به اسلحه شد. اکنون استارتاپهایی مانند TerraPower، با حمایت افرادی مانند بیل گیتس، به دنبال ساخت رآکتورهای کوچکتر و ایمنتر هستند. این نوآوریها نشان میدهد که چگونه تفکر استارتاپی میتواند به دولتها در بازیابی اعتماد عمومی به فناوریهای بحثبرانگیز کمک کند.
حوزهی دیگری که میتواند از همکاری دولتها و استارتاپها بهرهمند شود، مدیریت بحرانهای زیستمحیطی و منابع آب است. در سالهای اخیر، بحران آب به یکی از چالشهای اصلی جهان تبدیل شده است. بسیاری از پروژههای دولتی در این حوزه به دلیل هزینههای بالا و فناوریهای ناکافی ناکام ماندهاند. اما استارتاپهایی مانند Epic Cleantec با توسعهی سیستمهای بازیافت آب نشان دادهاند که میتوان با رویکردی نوآورانه و مقرونبهصرفه، به مقابله با این بحران پرداخت.
بهداشت جهانی و مقابله با بیماریهای همهگیر نیز نمونهی دیگری از نقش حیاتی استارتاپها در حل چالشهای دولتی است؛ اتفاقی که در دوران شیوع ویروس کرونا شاهد آن بودیم و دیدیم چگونه فناوری به کمک دنیا آمد. استارتاپهایی مانند BioNTech و Moderna با استفاده از فناوریهای نوین، فرآیند تولید واکسن را تسریع کردند و در مبارزه با کووید-۱۹ نقش کلیدی ایفا کردند. این نمونهها نشاندهنده توانایی استارتاپها در پر کردن شکافهای فناوری و مدیریتی در سیستمهای دولتی است.
چالشهای همکاری
میان دولتها و استارتاپها
اما همکاری میان دولتها و استارتاپها بدون چالش نیست. یکی از مهمترین مسائل، تضاد منافع است. ورود بازیگران خصوصی به سیاستگذاری میتواند باعث ایجاد تناقضاتی شود. بهعنوان مثال، آیا مدیران شرکتهایی مانند تسلا و اسپیسایکس در صورت تصدی مقام دولتی، میتوانند تصمیماتی بگیرند که به ضرر کسبوکارهای شخصیشان باشد؟ این نگرانیها نیازمند تدوین چارچوبهای نظارتی شفاف است.
چالش دیگر، ملاحظات حریم خصوصی و امنیت دادهها است. استارتاپهایی که در حوزههایی مانند هوش مصنوعی و بلاکچین فعالیت میکنند، ممکن است با دادههای حساس دولتی و شهروندی سروکار داشته باشند. بنابراین، دولتها باید با احتیاط و نظارت دقیق، از همکاری با این شرکتها بهرهبرداری کنند.
با وجود این چالشها، نمونههای موفق بسیاری از همکاری استارتاپها و دولتها وجود دارد. کشورهایی مانند استونی با دیجیتالی کردن خدمات دولتی، نشان دادهاند که چگونه نوآوری میتواند بهرهوری و شفافیت را افزایش دهد. هند نیز با پروژه Aadhaar و همکاری با استارتاپهای کشاورزی، دسترسی به خدمات را برای میلیونها نفر در مناطق دورافتاده تسهیل کرده است. رواندا با استفاده از پهپادهای Zipline برای ارسال دارو و واکسن به مناطق صعبالعبور، الگویی از نوآوری در مدیریت بحران ارائه کرده است.
در برخی کشورها، دولتها حتا آژانسهای تخصصی برای تسهیل همکاری با استارتاپها ایجاد کردهاند. سنگاپور با تأسیس GovTech و ارائه پلتفرمهایی مانند Moments of Life، نشان داده که چگونه میتوان با مشارکت استارتاپها، خدمات دولتی را به سطح جدیدی ارتقا داد.
دولتها میتوانند از این همکاریها بهعنوان فرصتی برای جلب اعتماد عمومی نیز استفاده کنند. بهعنوان مثال، استفاده از فناوری بلاکچین برای افزایش شفافیت در تراکنشهای مالی میتواند به کاهش فساد کمک کند. همچنین، استفاده از هوش مصنوعی برای تحلیل دادهها و پیشبینی بحرانها میتواند به بهبود سیاستگذاریها منجر شود.
دولتها
باید چه کنند؟
برای بهرهبرداری مؤثر از پتانسیل استارتاپها، دولتها باید رویکردهای خود را تغییر دهند. ایجاد مراکز نوآوری، تدوین چارچوبهای نظارتی شفاف، و تشویق به همکاری میان بخش خصوصی و دولتی از جمله گامهای ضروری است. این اقدامات نه تنها باعث تقویت اقتصادهای ملی میشود، بلکه میتواند به حل مسائل جهانی نیز کمک کند.
یکی از جنبههای مهم همکاری میان استارتاپها و دولتها، نقش این همکاری در ارتقای حکمرانی هوشمند است. دولتها معمولاً با چالشهایی مانند عدم شفافیت، فساد و ناکارآمدی در ارائه خدمات مواجه هستند. استارتاپها میتوانند با ارائهی فناوریهای نوآورانه، این مشکلات را به حداقل برسانند. بهعنوان مثال، استفاده از هوش مصنوعی در تحلیل دادهها، امکان پیشبینی بهتر بحرانها و تدوین سیاستهای مؤثرتر را فراهم میکند. الگوریتمهای هوش مصنوعی میتوانند به دولتها کمک کنند تا تأثیرات سیاستهای مختلف را شبیهسازی کنند و تصمیمات خود را بر اساس دادههای دقیق و قابلاعتماد اتخاذ کنند.
در زمینهی شفافیت، فناوری بلاکچین میتواند تغییرات چشمگیری ایجاد کند. این فناوری، امکان ردیابی تمامی تراکنشها و فعالیتهای دولتی را فراهم میکند و به کاهش فساد و افزایش اعتماد عمومی کمک میکند. کشورهایی مانند استونی و سنگاپور با استفاده از این فناوری در سیستمهای مالی و حکومتی خود، توانستهاند به الگویی برای دیگر کشورها تبدیل شوند. در این میان، چالشهای فرهنگی و ساختاری نیز نباید نادیده گرفته شوند. ساختارهای بوروکراتیک دولتی، اغلب مانع از پذیرش سریع تغییرات میشوند. استارتاپها معمولاً به تصمیمگیری سریع و تغییرات مداوم عادت دارند، درحالیکه دولتها به فرآیندهای زمانبر و ساختارمند نیاز دارند. برای غلبه بر این چالشها، دولتها باید انعطافپذیری بیشتری در رویکردهای خود ایجاد کنند و فرآیندهای تصمیمگیری را تسهیل کنند.
یکی از روشهای مؤثر برای تسریع این همکاریها، ایجاد واحدهای نوآوری دولتی است. این واحدها میتوانند بهعنوان پل ارتباطی میان دولت و استارتاپها عمل کنند و فناوریهای نوین را در بخشهای مختلف دولتی پیادهسازی کنند. برای مثال، GovTech در سنگاپور نمونهای موفق از چنین واحدهایی است که به بهبود خدمات دولتی کمک کرده است.
در سطح جهانی، بسیاری از رهبران سیاسی اهمیت همکاری با استارتاپها را درک کردهاند. دیدارهای متعدد میان مدیران استارتاپها و مقامات دولتی، از جمله در هند، ترکیه، و فرانسه، نشاندهندهی تعهد کشورها به استفاده از نوآوری برای حل چالشهای کلان است. برای نمونه، دیدار نارندرا مودی، نخستوزیر هند، با کارآفرینان هندی در رویداد «استارتاپ هند» نشان داد که دولتها میتوانند با فراهم کردن بستر مناسب، از تواناییهای استارتاپها در راستای منافع ملی بهرهمند شوند.
همکاری میان استارتاپها و دولتها میتواند به انقلابی در حکمرانی و ارائه خدمات منجر شود. این همکاریها نه تنها به دولتها کمک میکند تا چالشهای پیچیده را با راهحلهای نوآورانه مدیریت کنند، بلکه به استارتاپها نیز فرصت میدهد تا از منابع و نفوذ دولتها برای گسترش پروژههای خود استفاده کنند. با این حال، موفقیت این مدل نیازمند شفافیت، نظارت، و هماهنگی دقیق میان دو طرف است. دولتها باید از نقش سنتی خود فراتر روند و با پذیرفتن تفکر استارتاپی، به نوآوری و چابکی در مدیریت دست یابند.